English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8524 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
input bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
input bound U کران ورودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
input output bound U شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
Other Matches
bound U ملزم
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
bound U ملتزم شده
to be bound over U ملتزم شدن
to be bound over U التزام دادن
being bound over U التزام
i/o bound U محدود به ورودی خروجی
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
out bound U رهسپار دریا
out bound U عازم بیرون رفتن از بندر
bound over U ملتزم
bound to go U موفف به رفتن
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
bound up U جزء لایتجزی
bound up U مقید
bound up U مجبور
bound U موفف
bound U خیز محدود کردن مقید کردن بستن
bound U تعیین کردن
bound U مشرف بودن
bound U محدودکردن
bound U جست وخیز
bound U خیز
bound U سرحد
bound U جهیدن
bound U : اماده رفتن
bound U مرز محدود
bound U عازم رفتن مهیا
bound U :حد
bound U موجود
bound U مقید
bound U موفف کران
bound U خیز به خیز رفتن
bound U هم مرز بودن مجاوربودن
bound in boards U با مقوا جلد شده
bound electron U الکترون بسته
bound charge U بار بسته
bound barrel U لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
bound barrel U لوله تاب خورده
wind bound U دچار باد مخالف
output bound U کران خروجی
bound for home U اماده رفتن به کشور میهن
compute bound U با تنگنای محاسباتی
hide bound U خشکیده متعصب
hide bound U پوست بتن چسبیده
half bound U درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
earth-bound U در خاک
earth-bound U عازم کرهی زمین
bound book U کتابپربرگ
egg bound U صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
iam bound to do that U من موفف به انجام ان کارهستم
ice bound U احاطه شده از یخ
ice bound U یخ بسته
earth-bound U خاکی
duty-bound U حینانجام وفیفه
homeward-bound U درراهخانه
pot-bound U گلدانیکهبرایگیاهیکوچکباشد
compute bound U کران محاسباتی
compute bound U باتنگنای محاسباتی
compute bound U محدودیت محاسباتی
hide bound U کوتاه فکر
weather bound U ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
iron bound U با اهن بسته
ocean bound U رهشپار دریا
ocean bound U عازم دریا یااقیانوس
out of bound play U به جریان انداختن بازی
output bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
outward bound U بیرون رو
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
process bound U برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
muscle bound U سفت
muscle bound U دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
iron bound U دورتا دورخاره دار
iron bound U ناهموار
earth-bound U زمینی
iron bound U سخت
iron bound U سفت
it is bound to nappen U مقدراست اتفاق بیافتد
lower bound U کران پایین
earth-bound U دنیوی
rock bound U خاره بست
spell bound U افسون شده
storm bound U گرفتاریادچارطوفان
stimulus bound U محرک- وابسته
spell bound U فریفته
spell bound U طلسم کرده طلسم شده
snow bound U بازمانده از زفتن بواسطه برف
snow bound U دچار برف
rock bound U دشوار
tape bound U با تنگنای نواری
rock bound U دیریاب
rock bound U محاط بصخره
rock bound U سنگ بست
upper bound U کران بالا
subscript bound U کران زیرنویس
I feel morally bound to … U از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
internal bound block U قرقره مغز فلز
cement bound macadam U ماکادام سیمانی
hom ward bound U اماده رفتن به کشور میهن
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
cement bound macadam U ماکادام ملاتی
dry bound macadam U ماکادام خشک لرزشی
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. U بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
input U درون داد
input U درون گذاشت
input U توان اولیه
input U توان ورودی ورودی
input U سیگنال اولیه
input U سردستهای که وسیله ورودی را به کامپیوتر وصل میکند
input U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
input U بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input U بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
input U درونداد
input U مصرفی
input U پول بمیان نهاده
input U خرج
input U نیروی مصرف شده
input U توان ورودی
input U انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input U داده ها اطلاعات ورودی
input U درداده
input U در رونده
input U ورودی
input U کامپیوتر یا وسیلهای که کندترین بخش آن ارسال داده است
input U فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
input U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input U دادن ورودی
input U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input U داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input U 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input U کامپیوتری که داده دریافت میکند
input U عمل وارد کردن اطلاعات
input U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input U وسیله ورودی
input U لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
input tape U نوار اولیه
input stream U مسیل ورودی
input stream U جریان سیر ورودی
input terminal U ترمینال ورودی
input terminal U ترمینال اولیه
input time U زمان اولیه
input transformer U ترانسفورماتور اولیه
input translator U مترجم ورودی
input translator U مترجم اولیه
input unit U واحد اولیه
input unit U واحد ورودی
input voltage U ولتاژ اولیه
input waveform U شکل موج ورودی
input stage U طبقه ورودی
input spectrum U بیناب یا طیف اولیه
input programme U برنامه ورودی
input pulse U ایمپولز ورودی
input pulse U پالس ورودی
input queue U صف ورودی
input reactance U مقاومت کور اولیه
input reactance U راکتانس اولیه
input reactor U پیچک ورودی
input reactor U سلف ورودی پیچک ماقبل
input register U ثبات ورودی
input resistance U مقاومت ورودی
input resistance U مقاومت موثر اولیه
input signal U سیگنال ورودی
input signal U سیگنال اولیه
input socket ساکت ورودی
input spectrum U طیف ورودی
input winding U سیم پیچی اولیه
input/output U سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
instrumental input U داده سودمند
input monitors U صفحهنمایشداخلی
input selector U انتخابگرورودی
input wire U سیمداخلی
voice input U ورودی صوتی
variable input U داده متغیر
variable input U نهاده متغیر
manual input U ورودی دستی
two input subtractor U کاهشگر با دو ورودی
two input firm U بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
noninverting input U ورودی غیروارونگر
two input adder U افزایشگر با دو ورودی
three input adder U افزایشگر با سه ورودی
input/output U ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
input/output U دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
input/output U کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
input/output U اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
input/output U وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
input/output U بررسی
input/output U مدیریت و کنترل میکند
input/output U وسیله جانبی
input/output U مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
input/output U پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
input/output U استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
input/output U آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
input/output U داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
Recent search history Forum search
1Temporal filtering یعنی چه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com